ناروان شدن بازار. (مجمل اللغه). انحماق. (تاج المصادر). بی رونق شدن. کاسد شدن. از رواج افتادن. از رونق افتادن، ارزانی و کم قیمتی کالا و مال التجاره و داد و ستد نشدن در بازار و تنزل تجارت. (ناظم الاطباء)
ناروان شدن بازار. (مجمل اللغه). انحماق. (تاج المصادر). بی رونق شدن. کاسد شدن. از رواج افتادن. از رونق افتادن، ارزانی و کم قیمتی کالا و مال التجاره و داد و ستد نشدن در بازار و تنزل تجارت. (ناظم الاطباء)